دو چشم مست تو خوش می کشند ناز ازهم
نمی کنند دو بدمست احتراز از هم
شدی به خواب و به هم ریخت خیل مژگانت
گشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم
میان ابرو وچشم تو فرق نتوان داد
بلا و فتنه ندارند امتیاز از هم
کس از زبان تو با ما سخن نمی گوید
چه نکته ایست که پوشند اهل راز از هم
شب فراق تو بگسیخت در کف مطرب
زسوز سینه ی من پرده های ساز از هم
به باغ سرو وصنوبر چو قامتت دیدند
خجل شدند زپستی دو سر فراز از هم
تو در نماز جماعت مرو که می ترسم
کشی امام و بپاشی صف نماز از هم
تو بوسه از دو لبت دادی و « صبوحی » جان
به هیچ وجه نگشتیم بی نیاز از هم
شاطر عباس صبوحی قمی
سلام...
تو دو راهی موندن بهتره یاداشتن یه راه سخته؟؟
به روزم با یه پست نسبتا" طولانی...
منتظرتم دوست خوبم...[گل]
پیشاپیش سال نو رو تبریک میگم...
بهترین نوروز و بهترین سال رو برات آرزومندم...
سر سفره هفت سین ، وقت دعا ، منو یادت نره...
به روزم[گل]